الان که دارم این متنو می نویسم ساعت 1 دقیقه ی بامداده. یعنی یک دقیقهس رفتیم توی 26 آذر و من 1 دی بایستی پادگان باشم .
استرس دارم غیرقابل انکاره. ولی خداروشاکرم که آمادگی دارم . وسایل مورد نیاز سربازی رو خریدم ولی بعضی ها رو هم هنوز نخریدم و باید حتما بخرم چون ضروریه .
امروز (25 آذر) رفتم پلیس 10+ و به من گفتن که نیروی انتظامی افتادم و پادگان شهید دستغیب جهرم
فکرشو نمیکردم ولی راضیام به رضای خدا
امروز وقتی از پلیس 10+ اومدم خونه از کنجکاوی مستقیم رفتم توی اینترنت اسم پادگانو جستجو کردم که ببینم چه شکلی هست و ...
به طور شانسی برخورد کردم با کامنت های سربازایی که 1 دی قراره با من توی همون پادگان باشن
بیشتر از من استرس دارن و ... خخخ
خلاصه هیچ ذهنیتی از اتفاقی که قراره بیفته برام و طرز کار کردن اونجا ندارم و فقط منتظرم که برم و ببینم چی میشه
به امید خدا اگر تمام کردم و اومدم نظرم رو باز مینویسم
توی اینترنت نظرات متفاوته و طبیعی هم هست باید رفت و دید و تجربه کرد
خلاصه گفتم حال و هوای این روزامو با شما به اشتراک بزارم کسایی که بعد ها میرن حال و هوای الانمو درک خواهند کرد و کسایی که رفتن این حرفام براشون خاطرهست
انشاا... که همگی موفق و موید باشید
- سه شنبه 25 آذر 1398برچسب:سربازی, پادگان شهید دستغیب جهرم, نیروی انتظامی , پادگان شهید دستغیب نیروی انتظامی,پادگان, خدمت دوره ی ضرورت,آموزشی, دوره ی آموزشی , مرکز آموزشی شهید دستغیب جهرم, نیروی انتظامی جهرم, ,